در گذشته اغلب والدین بر فرزندانشان تسلط داشتند. بچهها از آنها میترسیدند و حساب میبردند. والدین برای اینکه فرزندانشان را مجبور کنند کارهای خوب و شایسته انجام دهند، به آنها میگفتند که اگر به حرف پدر و مادرشان گوش ندهند، بچههای بدی هستند و هیچ وقت لیافت رفتار خوب پدر و مادرشان را نخواهند داتش.
در این میان بچهها میترسیدند که مبادا خطایی از آنها سر برند و والدینشان دیگر آنها را دوست نداشته باشند. اما وقتی این روش موثر واقع نمیشد، والدین از روشهای خشونت آمیز و تنبیه بدنی استفاده میکردند تا بچهها بیشتر بترسند و مطیح باشند. آنها با این کارشان اعتماد به نفس بچهها را از بین میبردند.
بچههایی که به حرف والدینشان گوش نمیدادند، اعتماد به نفس بیشتری داشتند. به طور خلاصه میتوان گفت که باید سعی کنیم بچهها اعتماد به نفس بالایی داشته باشند تا روحیهی همکاری و سازگاری در آنها افزایش پیدا کند.
در گذشته والدین سعی میکردند بچههای آرام و مطیعی داشته باشند. اما اکنون ما معتقدیم که روش تربیتی درست است که با استفاده از آن بچههای ما اعتماد به نفس بالایی داشته باشند و در عین حال از روحیهی سازگاری و همکاری خوبی نیز برخوردار باشند.
ضرورتی ندارد برای اینکه بخواهیم فرزندانمان با ما همکاری کنند و به حرف ما گوش دهند، اعتماد به نفس را در آنها از بین ببریم. بچهها موجودات معصومی هستند، وقتی به آنها عشق بورزیم و اعتماد به نفس آنها را افزایش دهیم، آنها بیشتر به حرف ما گوش میدهند و با ما همکاری میکنند.
در گذشته والدین سعی میکردند، بچههای خوب و مطیعی تربیت کنند. اما امروزه ما معتقدیم، اگر بچههایمان را خوب تربیت کنیم، دیگر مجبور نیستیم آنها را تهدید کنیم تا به حرفهایمان گوش دهند، بلکه آنها خودشان از صمیم قلب به حرفهای ما گوش میدهند و تصمیم میگیرند.
با این روش آنها دیگر دروغ نمیگویند و دیگران را گول نمیزنند، اما نه فقط به این دلیل که این کار خلاف قانونی است که ما برای آنها وضع کردهایم، بلکه به این دلیل که آنها خودشان میفهمند این کار بد است. با این روش دیگر ما مجبور نیستیم عقاید مذهبی و دینی را به آنها تحمیل کنیم، چون بچهها برای یادگیری آموزههای دینی با والدینشان همکاری میکنند و عقاید دینی را با تمام وجود میآموزند.
در الگوهای جدید تربیت کودکان، ما به دنبال این نیستیم که فقط بچههای مطیع و خوبی داشته باشیم، بلکه به دنبال آن هستیم که فرزندانمان با ما هم سو شده و روحیهی همکاری در آنها افزایش یابد.
والدین در گذشته سعی میکردند، فرزندانی رام و مطیع داشته باشند، اما امروزه ما معتقدیم که الگوهای تربیتی مناسب سعی دارند، بچهها با اعتماد به نفس بیشتری رشد کنند تا بتوانند سرنوشتشان را خودشان رقم بزنند، نه اینکه مثل نسلهای قبل فقط جا پای پدرانشان بگذارند و دنباله روی آنها باشند. بچههایی که اعتماد به نفس بالایی دارند، خودشان را بهتر میشناسند و میدانند که به چه چیزهایی میخواهند برسند.
بچههایی که اعتماد به نفس بالایی دارند، به راحتی تحت تأثیر دوستان خود قرار نمیگیرند. آنها خودشان مستقل فکر میکنند، با وجود این در تصمیم گیریهایشان از راهنماییهای والدینشان نیز کمک میگیرند. وقتی هم که بزرگ تر شدند، همیشه در تصمیمگیری هایشان متکی به دیگران نیستند، بلکه آنها برای خود و زندگیشان برنامهی خاصی دارند و خودشان تصمیم میگیرند که چه کاری برای آنها خوب است و چه کاری بد.